سیگار


پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الا نوعی لجاجت با خود و حتی لجاجت در تداوم نوعی عادت. عجیب ترین خوی آدمی اینست که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد و به کرات هم.
هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت با خود به سر می برد, و هیچ دیگری ویرانگر تر از خود آدمی نسبت به خودش نیست!

سیگار


پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الا نوعی لجاجت با خود و حتی لجاجت در تداوم نوعی عادت. عجیب ترین خوی آدمی اینست که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد و به کرات هم.
هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت با خود به سر می برد, و هیچ دیگری ویرانگر تر از خود آدمی نسبت به خودش نیست!

سیگار


پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الا نوعی لجاجت با خود و حتی لجاجت در تداوم نوعی عادت. عجیب ترین خوی آدمی اینست که می داند فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد و به کرات هم.
هر آدمی، دانسته و ندانسته، به نوعی در لجاجت با خود به سر می برد, و هیچ دیگری ویرانگر تر از خود آدمی نسبت به خودش نیست!

146.


از وقتی نیستی کور شدم نه از چشم ... دلم دیگه کسی رو نمیبینه

145.

برای جای خالیت عروسکی خریدم ..... و به یاد تو و دلتنگیهایم هر دم در آغوشش میکشم....

144.

بی تابی نبودنت را تاب می آورم تنها با این بهانه که خوشبختی حتی دور از من ...

143.

دوست داشتن هایت را پبش کش دیگری کن .... من آموخته ام مناعت طبع داشته باشم تا با گدایی از امثال تو دلقک عالم نشوم

142.

خدایا ...


خواهش که هیچ...
التماست میکنم، دوراهی های زندگیم رو بردار...!

من همین یک راه رو هم گاهی اشتباه میرم...!!!


141.

 یه وقتــــــایی هست
که جـــــــــــــــــواب
همه نگرانیـــــــات
و دلتـــــــنگیات
میشـــــــــــه
یه جـــمله...

خستم  .  .  ."شب بخیر" ...!!!

28 دی ...

خدای اطلسی ها با تو باشد...
پناه بی کسی ها با تو باشد...
تمام لحظه های خوب یک عمر...
به جز دلواپسی ها با تو باشد...

.*.*.*.*تولدت مبارک*.*.*.*.

*.140

غریب را نباید در الفبای شهر غریب جستجو کرد...!!

همین که عزیزت نگاهش را به طرف دیگری کرد "تو غریبی"...!!!

139.



یاد گرفته ام بعضی آدم ها ، آدم نیستند...!
این دلنوشته ای از درسایی که زندگی یادم داده ست ...
از چیزایی که یاد گرفتم توو زندگی ...
وقتی می ری پشتِ دوربین ...
و قبل ترش وقتی به آدما با دقت نگاه می کنی ...
یه چیزایی رو می بینیُ و یاد می گیری که شاید هرکسی متوجهشون نشه یا بی توجه از کنارشون بگذره ...

یاد گرفتم با آدما مهربون باشم ، وقتی کسی بهم بدی می کنه ، سعی کنم تا جایی که می تونم بد نباشم ...
.
.
یاد گرفتم به هر آدمی اعتماد نکنم ، حتی به صمیمی ترین آدمایی که می شناسم ...
...
اسمش روشِ : "آدم" و آدما گاهی دستِ خودشون نیست ، حرفات رو آواره ی گوشِ اینُ و اون می کنن ...
یا وقتی دلشون می گیره ، رازهای مگوتُ ، ممکنه فاش کنن ...
.
.
یاد گرفتم از کسی خواهش نکنم ، توقعی از کسی نداشته باشم اما اگه کاری از دستم بر میاد برای دیگری انجام بدم ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما رو هرچقدر باهاشون مهربون باشی ، خرده شیشه دارن با همون خرده شیشه دستِ دلُ و روحتُ زخمی می کنن ...
.
.
یاد گرفتم دلمُ بزرگ کنم ، دنیا رو بزرگ ببینی ، دلت کوچیک میشه و توو دنیا گُم اما دلت که بزرگ باشه ، دنیا رو کوچیک می بینی ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، دروغگو َن ، بعضی آدما بی وجدانن ، بعضی آدما دورو َن ...
جلوی روت یه جورن ، پشتِ سرت یه جورن ، همه ی رنگای عالمُ بلدن ، هفت رنگ بودن که چیزی نیست در برابرِ هزار رنگ بودنشون ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، بهت می گن دوست اما دشمن پیششون شرافت داره چون می دونه با خودش چند چنده ...
.
.
یاد گرفتم هیچ تعریفُ و تمجیدی بی طمع نیست ...
اینکه هیچ روباهی بی طمع پائین درخت واسه هیچ کلاغی مدحُ و تمجید به زبون نمیاره مگه اینکه چشمش یه قالب پنیرُ گرفته باشه ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، دوست دارن صعودشون ( بخون سقوطشون ) با قدم گذاشتن روی دیگران باشه ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، از اینکه دیگران رو زیر بکشن و خودشون به خیالشون برن بالا لذت می برن ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، وقتی دستشون رو می گیری از چاله بیرون بکشی ، دارن به این فکر می کنن وقتی اومدن بالا ، هولت بدن توو همون چاله و باید حواس جمع بود ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، اونقدر دلشون سیاهِ که هیچی براشون مهم نیست ، هیچی رو دلشون اثر نمی ذاره ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، از آزار دادنِ دیگران لذت می برن ، از اینکه دیگری غمزده شه و داغون احساسِ شرمندگی نمی کنن که هیچ ، احساسِ افتخار می کنن ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، اگه جلوشون اشک بریزم ، می ذارن به پای ضعف ...
واسه همین نمی ذارم اشکامُ جلوی هر کسی رو زمین بیفتن ، اشک هم مثلِ تنهایی قداست داره ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، تنهاترت می کنن وقتی باهاشونی و نباید دل به هر تنی بدم ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، نمی دونن دل ظریف ترین قسمتِ وجودِ هر آدمیِ و راحت می شکننش ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، فقط شکلِ آدمن ، رو دو پا راه می رن ، ناطقن اما آدم نیستن ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما براشون آبروی دیگران مهم نیست و راحت آبروی هرکسی رو می ریزن ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، پستی ، دورویی ، نفاق ، خباثت و ... رو مایه ی شرم نمی دونن که باعثِ مباهاتشونِ ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، وجدانشون خوابیده ، یه خوابِ ابدی ...
.
.
یاد گرفتم همیشه اونی که داد می زنه سرم بد نیست ، یه وقتایی اونی که بهم لبخند می زنه شخصیتِ منفیِ ...
.
.
یاد گرفتم رو آدما حساب وا نکنم ...
.
.
یاد گرفتم هر آن منتظرِ رویدادی تلخ باشم از طرفِ آدمایی که بهشون اعتماد کردم بهم برسه ...
.
.
یاد گرفتم بعضی آدما ، "آدم" نیستن ...
...
یاد گرفتم ...
خیلی چیزا رو از آدما یاد گرفتم ...
...
.
.
تو هم یاد گرفتی ...
ببین ...
این آدما هستن ، کنارمون ، باهامون ...
گاهی به اسمِ غریبه ، گاهی به اسمِ دوست ، همسایه ، همکلاسی ، همکار و ...
تحمّل کن و سعی کن اگه بد تا شد باهات ، بد تا نکنی ...
.
.
یاد بگیر دلتُ بزرگ کنی ، اونقدر بزرگ که مردابایی که به سمتت میان توو دریای وجودت غرق بشن ...
یاد بگیر دنیا رو کوچیک ببینی تا سیاهیاش چشماتُ نزنه ...
...
یاد بگیر اگه همه دنیا بد شدن ، تو خوب بمونی ، "آدم" بمونی ...
...
اگه دلت راه نمی ده ، اگه دلت پره ، اگه نمی تونی ؛ به این فکر کن که یه روزی ، یه جایی ، قراره حساب پس بدی ...
.
.
دلتُ بزرگ کن و یادت بمونه همیشه ، "بعضی آدما ، فقط شکلِ آدمن" ...
یاد بگیر ...
بعضی آدما ، "آدم" نیستن ...

138.


یاد گرفتم که تو زندگیم هیچ وقت نگم دوستت دارم چونکه یه روز میگه دوستت ندارم

یاد گرفتم که تو زندگیم به کسی که دوسم داره محل نذارم چون من دوسش ندارم

یاد گرفتم که تو زندگیم راز کسی رو که میدونم به همه بگم چونکه واسه منو گفتن

یاد گرفتم که تو زندگیم هوس باز بشم چونکه عاشق همیشه آخرش تنهاس

یاد گرفتم که تو زندگیم همیشه دروغ بگم چونکه حرف راست رو باور نمیکنن

یاد گرفتم که تو زندگیم واسه کسی گریه نکنم چونکه به گریه هام میخندن

یاد گرفتم که تو زندگیم آب زیر کاه باشم چونکه سادگی خریدار نداره

یاد گرفتم که تو زندگیم به هیچکی خوبی نکنم چونکه یادش نمیمونه

یاد گرفتم که تو زندگیم نامرد روزگار بشم چونکه خیلی طرفدار داره

یاد گرفتم که تو زندگیم با احساس نباشم چونکه میگن ضعیفی

یاد گرفتم که تو زندگیم به کسی دل نبندم چونکه زود ولم میکنه

یاد گرفتم که تو زندگیم بزرگ نشم چونکه همیشه بچه ام

یاد گرفتم که تو زندگیم دو رو باشم

یاد گرفتم که تو زندگیم آدم نباشم

همه رو یاد گرفتم ولی...!

   

             این همه رو تو این چند سال یاد گرفتم ولی هیچوقت یاد نگرفتم که واقعا خوده خودم باشم...!!

                                                 متاسفم واسه خودم و همه دورو بریام...!!!

137.

بعضي آدم ها را نميشود داشت...

فقط ميشود يک جور خاصي دوستشان داشت...!!!

136.

قله ای که چند بار فتح شود بی شک روزی تفریحگاه عمومی میشود... مواظب دلت باش...!!!

135.

همین که "آرزوهایم "را خاک کردم به آرامش رسیدم...!

چه ساده بود خوشبختی...!!!

134.

چــــه احمقانه است...!

از یک قهوه تلخ انتظار فال شیرین داشت...!!!

133.

اگر دل کندن آسان بود، فرهاد به جای کوه دل میکند...!!!

132.

زیباترین آغاز را با تو تجربه کردم ، پس تا زیباترین پایان با تو می مانم .

131.

اسم هرزگی های مردان شد " روشن فکری "  و اسم اشتباهات عاشقانه زنان شد " فاحشگری "  و زن تنها سکوت کرد و بخشید ...!

130.

سراب رد پای توکجای جاده پیدا شد....

کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد...!

129.

برای متعهد بودن مهم نیست که یه حلقه ی فلزی توی دستت باشه...!

مهم اینه یه حلقه از عشق دور قلبت باشه...!!!

128.

عذاب یعنی:

اونکه دوستش داری بشینه تو بغلت و از اونکه دوسش داره واست بگه...!!!


127.

این روزها از قهوه هم تلخ ترم

تلخ از روزهایی که بی اجازه و بدون تو میگذرن

تلخم ، تلخ از بغض همیشگی چشمام 

تلخم ، تلختر از زهر لحظه ای که  تردم کردی

و تلخ  است این بیتابی های همیشگی قلبم 

با همه ی این تلخی ها .....

126.

تقویم روزهای نبودنت چند روز است که هرچه میگذرد به پایان نمی رسد؟

125.

سال‌ها سجاده  نشین بودم، تسبیح به دست و ذکر بر لب 

 آرزو داشتم  روزی که دستم را بگیری 

گذشت عمری ولی‌ دستم ننشست در هیچ دستی‌

صبح سحری بود هنگام مناجات

دیدمت مانند یک رویای خوش 

دیدم که سالها در برم بودی پشت و پناه و همدمم بودی 

 و من سالها چه کودکان می‌‌اندیشیدم

که تو تنها در این سجاده و در آسمان هایی

.124

کاش زلیخا بودم  شاید می شد  امید داشته باشم که روزی کنارم  باشی  ! 


123.

همه ي درد من اين است . . .
يك نفر در زندگي ام هست كه نيست . . .  ! ! !