122.
شبی با خودم عهد کردم
که از طلوع خورشید فردا تو را بسپرم به فراموشی
هزاران طلوع گذشته و من
رو به خورشید هرروز زمزمه میکنم
و به خودم وعده میدهم که امروز فراموشت خواهم کرد
و این تکرار مکرر تمام روزهایست که بدون تو می گزرد!
دستانم در دست توست
چشمانت میخندن
داغی نفسهایت رو لمس میکنم
بوسهای نرم به گونهٔ سرخت ......
و چه خواب شیرینی بود خواب ملاقات من و تو
بدون هیچ مرزی از خواستن های من و نخواستنهای تو
ها ا ا ا ا
یه اسم روی بخار شیشه
روی سفیدی دیوار
روی یه قلب زخمی
توی خوابهای شبانه
درسته ... یه اسم
سهم من از تو
فقط یه اسم
یه اسم
ها ا ا ا ا ....
انگشت اشاره ... نقش حرفها روی بخار شیشه.. و باز هم اسم تو ....
لکن ... من نخورده هر لحظه به لحظه مستم از حضور مسکر تو
اگر این مستی گناه است .. چه گناهیست شیرین ...
و چه خوشایند است این از خود بی خود شدن و دیوانگی . . . ! ! !
سکانس اول:
- امروز برای اولین بار او را دیدم ...
سکانس دوم:
- مدتیست مثل مجنون عاشق لیلایم شدم ...
سکانس سوم:
- او دور است و من این گوشه دلتنگیهایم را کنار هم میشمارم ...
سکانس آخر:
- او را بار دیگر دیدم ولی در کنارش مجنون دیگری بود ... و من بین همه بی قراییهایم
در این نزدیکیها روزی جان خواهم سپرد و چه غمانگیز این قصه ی زیبا رو به اتمام است
تنها آرزوی من این است که تنها انتخاب تو باشم
ولیکن این تنها یک آرزوست
یک حباب
یک خیال
یک خواستن بی پایان
وجودم در زمانی که کنارت هستم همچون
قاصدکیست در
دستان تو که با هرم هر نفست صد بار پرپر میشد
و از نو میشکفد
بی منطق ترین عضو بـدنم چشمهایم اند ...!
می بینند که دیگر دوستم نداری . . .
اما هنوز تشنه دیدنت هستند ...!!!
3:5
تولدت مبارک ، چه حرف خنده داری / چه فایده داره وقتی ، تو گل برام نیاری
عجب شبیه امشب ، داره میسوزه چشمام / دورم شلوغه اما ، انگاری خیلی تنهام
واسه چی زنده باشم ، جشن چیو بگیرم / من امشبو نمیخوام ، دلم میخواد بمیرم
تولدم مبارک نیست، دلم گرفته غمگینم / هوای خونه دلگیره ، تورو اینجا نمیبینم
تولدم مبارک نیست ، شکسته قلب داغونم / تو نیستی و من از دوریت ، خودم رو مرده میدونم
هیشکی خبر نداره ، چقدر هواتو کردم / چقدر دلم میخواد تو ، باشی دورت بگردم
هیشکی خبر نداره ، دارم بزور میخندم / نمیدونم چرا من ، چشمامو هی میبندم
چشمامو من میبندم ، تا منتظر بشینم / شاید تو این سیاهی ، بازم تورو ببینم
تولدم مبارک نیست ، دلم گرفته غمگینم / هوای خونه دلگیره ، تورو اینجا نمیبینم
چه مغرورانه گام بر میداری ...
وچه فروتنانه ...
سر به سجده می نهی ...سجده هایی لبریز از عشق و گریه هایی مملو از نور ...!
دلم، بغضی به انبوه سجده های طولانی ات دارد ...!!
و غمی ...به استواری گامهایت ...!
اگر روزی بیایی ...
پنجره ی قلم را به رویت می گشایم ...
تا دلم پرواز کند...
بالا بلند ...!!!آرامشم را در سجده های عاشقانه ات بخواه . . . ! ! !